نظام آموزشی ایران بی‌سوادزا شد؟

چهار پنج سالی می‌شود که آمار کودکان و نوجوانانی که یا اصلاً برای تحصیل در مدارس نام‌نویسی نمی‌کنند و یا کمی پس از شروع آموزش‌ها اقدام به ترک تحصیل می‌کنند، رو به افزایش است.
نظام آموزشی ایران بی‌سوادزا شد؟

قدس‌آنلاین نوشت: بنا به گزارش اخیر مرکز آمار ایران در سال تحصیلی1401-1402، بیش از 556هزار کودک 15 تا 18ساله از تحصیل بازمانده‌اند، یعنی افراد واجب التعلیمی که به دلایل مختلف اصلاً اقدام به نام‌نویسی برای ادامه تحصیل نکرده‌اند.

با اینکه مسئولان وزارت آموزش و پرورش در خصوص گزارش مرکز آمار ایران حاضر به مصاحبه با قدس نشدند؛ اما اظهارات کارشناسان و مسئولان نهادهای مربوط نشان می‌دهد وضعیت بازماندگان از تحصیل اگر بدتر از آنچه در این گزارش آمده، نباشد قطعاً بهتر هم نیست.

دیگران چه می خوانند:
 

ساختار نظام آموزشی بی‌سوادزاست

محمدصادق عبداللهی، مدیر گروه آموزش و پرورش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی به قدس می‌گوید: هنوز گزارشی از سال تحصیلی گذشته در خصوص بازماندگان و ترک‌کنندگان تحصیل بدست ما نرسیده است؛ اما بررسی‌های ما از رشد آمار بازماندگان و تارکان از تحصیل در سال‌های اخیر خبر می‌دهد. در سال تحصیلی 1400 – 1399 حدود 980هزار نفر بازمانده از تحصیل داشتیم که سال تحصیلی 1401 - 1400 بخشی از این بازماندگان جذب آموزش و پرورش شدند با این وجود جمعیتشان به 911هزار و 272 نفر رسید که این رقم حدود 9درصد جمعیت دانش‌آموزی کشور است.

 

ضمن اینکه در کنار بازماندگان از تحصیل، دانش‌آموزانی را هم داریم که ترک تحصیل می‌کنند و اگر آن‌ها را هم محاسبه کنیم آمار و درصد یاد شده افزایش می‌یابد. در واقع در سال تحصیلی 1401 - 1400 تعداد 279هزار دانش‌آموز ترک تحصیل کردند که اگر این رقم را با 911هزارو 272 نفر جمع کنیم تعدادشان به حدود یک میلیون و 200 نفر می‌رسد که این مقدار بیش از 10درصد جمعیت دانش‌آموزی کشور است.

وی از تداوم رشد بازماندگی از تحصیل و ترک تحصیل در کشور طی یک دهه اخیر خبر می‌دهد و می‌افزاید: در حالی‌که در سال تحصیلی 1394-1395، تعداد 777‌ هزار و 862 نفر از تحصیل بازماندند، این آمار در سال تحصیلی 1400-1401 با رشد 17.15درصدی به 911هزار و 272 نفر رسید.

همچنین در سال تحصیلی 95 -94 حدود 256هزار ترک تحصیلی داشتیم که این رقم در سال تحصیلی 1401 -1400 به 279هزار نفر رسیده است.

در مقطع ابتدایی بازماندگی از تحصیل در میان پسرها بیشتر است؛ به‌طوری که 113هزار نفر از پسران و 96هزار نفر از دختران در سال تحصیلی 1400 - 1399 از تحصیل بازماندند. در متوسطه دوم باز هم تعداد پسران بازمانده از تحصیل بیشتر است اما نسبت افزایش برعکس شده است؛ یعنی پنج سال پیش در متوسطه دوم تعداد دختران بازمانده از تحصیل بیشتر از پسران بودند اما الان نسبت یا تعداد پسران در این مقطع هم بیشتر شده است.

براساس آمار، تعداد بازماندگان از تحصیل مقطع متوسطه دوم در سال تحصیلی95 در پسران 166هزار نفر و در دختران 203هزار نفر بود که سال 1400 در پسران به 284هزار نفر و در دختران به 281هزار نفر رسیده است.

پیامد بازماندگی از تحصیل

عبداللهی با اشاره به اینکه رشد بالای 17درصدی بازماندگی از تحصیل و همین‌طور ترک تحصیل افراد واجب‌التعلیم در شأن کشور نیست، می‌افزاید: این موضوع موجب افزایش آمار بی‌سوادان خواهد شد؛ ضمن اینکه پیامدهای دیگری هم دارد. ازجمله آنکه فرد بی‌سواد معمولاً وارد هر کاری شود بازدهی کمتری خواهد داشت، یعنی ما باید منتظر افت کیفی نیروی کار خود در همه حوزه‌ها از کشاورزی گرفته تا صنعت باشیم.

وی در خصوص دلایل روند افزایشی بازماندگی و ترک تحصیل در کشور هم می‌گوید: این موضوع ریشه در سه ضلع یا عامل اصلی دارد؛ ضلع نخست آن به ساختار نظام آموزشی برمی‌گردد، یعنی ساختار آموزشی ما به‌گونه‌ای صلب و غیرمنعطف است که عده‌ای یا اصلاً نمی‌توانند برای آموزش عمومی ثبت‌نام کنند و یا اگر چنین کردند پس از مدتی مدرسه را رها می‌کنند. مثلاً دانش‌آموزان باید از 8 صبح تا ساعت 5/12 در مدرسه باشند این درحالی است که در برخی مناطق کشور افراد در این اوقات به کشاورزی و دامپروری مشغول‌اند و نمی‌توانند به مدرسه بروند. یا محتوا و برنامه درسی ما متناسب با نیازهای زیستی و طبیعی مردم مناطق مختلف نیست. از سوی دیگر آموزش مهارت‌ها جدی گرفته نمی‌شود یعنی دانش‌آموز مدرسه می‌رود اما هیچ مهارتی را یاد نمی‌گیرد، در نتیجه احساس می‌کند اگر مدرسه را رها کند بهتر است. کیفیت مدارس هم بحث خاص خود را دارد؛ کلاس داریم اما معلم نداریم یا معلم بازنشسته و سرباز معلم داریم.

مدیر گروه آموزش و پرورش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دو ضلع دیگر موضوع به شرایط شخصی افراد و همچنین شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مربوط می‌شود، می‌افزاید: مثلاً بازار کار به‌گونه‌ای است که فرد احساس می‌کند برای جذب در بازار نیازی به تحصیلات ندارد یا وقتی می‌بیند برادر، خواهر و اطرافیانش با وجود داشتن تحصیلات عالی بیکار هستند یا اصلاً بدون داشتن دیپلم و حتی هیچ تحصیلاتی در مشاغلی مثل دلالی مشغول به کار شده‌اند که درآمدهای مالی خوبی دارند، ترجیح می‌دهد به جای تحصیل، کار کند. علاوه بر این‌ها می‌توان به کم‌ارزش شدن علم در کشور هم اشاره کرد؛ امروز برخلاف گذشته، علم‌آموزی دیگر یک ارزش حساب نمی‌شود.

همچنین در بخش شرایط فردی، نقش افسردگی‌ها و ناامیدی‌ها مهم است. وقتی فردی هیچ آینده روشنی برای خود متصور نباشد، ممکن است مدرسه را رها کند. آموزش‌های مجازی هم در این موضوع دخیل است. در مجموع، عوامل مختلفی از ساختار آموزشی کشور گرفته که نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای آموزشی افراد باشد تا مسائل اقتصادی، اجتماعی و فردی در این موضوع نقش دارند.

وی با اشاره به اینکه استان‌های سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، گلستان، خراسان رضوی و خراسان شمالی به ترتیب با 18، 10، 8، 7 و 7 درصد بیشترین بازمانده از تحصیل را دارند، می‌افزاید: این درصدها به‌گونه‌ای هستند که نمی‌توان گفت فقط در استان‌های محروم با روند افزایشی بازماندگی از تحصیل مواجه هستیم چون در میان آن‌ها خراسان رضوی وجود دارد که استان محرومی محسوب نمی‌شود.

عبداللهی شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را مهمترین دلایل پیشی گرفتن پسران از دختران در بازماندگی از تحصیل در مقطع دوم متوسطه می‌داند و می‌افزاید: البته سهم نقش اقتصادی را در این قضیه بیشتر می‌بینم.

راهکارهای رفع بازماندگی از تحصیل

وی سپس به راهکارهای رفع مشکل افزایشی شدن روند بازماندگی از تحصیل در کشور اشاره می‌کند و می‌گوید: نخست باید ساختار صلب نظام آموزشی خود را بشکنیم و آموزش منعطفی را برای دانش‌آموزان بازمانده و یا تارک از تحصیل ارائه دهیم. مثلاً باید برای دانش‌آموزانی که نمی‌توانند به‌خاطر شرایط اقتصادی از ساعت 8 صبح تا ظهر به کلاس درس بیایند در نتیجه مدرسه را رها می‌کنند، برنامه تحصیلی تعریف کنیم که بتوانند در کنار فعالیت اقتصادی، ادامه تحصیل هم بدهند. دوم اینکه محتوا و برنامه درسی خود را به‌گونه‌ای اصلاح کنیم که متناسب با نیازهای روز دانش‌آموزان مناطق مختلف شود. از سوی دیگر باید مهارت‌آموزی را در مدارس جدی بگیریم. در واقع وزارت آموزش و پرورش باید طبق سند تحول بنیادین کاری کند که فرد پس از دانش‌آموختگی مهارتی را آموخته باشد.

از سوی دیگر باید برای فرهنگ‌سازی ارزش علم و همچنین استفاده از فناوری‌های نوین در آموزش تلاش کنیم.

موضوع دیگر اینکه نظام آموزش و پرورش در حال حاضر هیچ متولی خاصی برای جذب بازماندگان از تحصیل ندارد. در واقع معاونت‌های آموزش ابتدایی و متوسطه فقط خودشان را مکلف به بازگشایی مدارس می‌دانند. از سوی دیگر نهضت سوادآموزی هم می‌گوید وظیفه ریشه‌کنی بی‌سوادی مطلق را به عهده دارد. بنابراین بخشی باید باشد تا مجرای بی‌سوادی را که همان ترک تحصیل است، ببندد. از این رو پیشنهاد می‌شود نهضت سوادآموزی که پس از 40سال در ریشه‌کنی بی‌سوادی ناموفق بوده است- به‌طوری که در حال حاضر 8میلیون و 700هزار بی‌سواد مطلق در کشور داریم- منحل شود و اختیارات و امکاناتش را به معاونت آموزش ابتدایی بدهند و سپس این معاونت با تشکیل یک اداره کل به جذب بازماندگان و تارکان از تحصیل و باسواد کردن بی‌سوادها اقدام کند.

عبداللهی با بیان اینکه بخشی از راهکارهای یاد شده در برنامه هفتم توسعه کشور پیش‌بینی شده، می‌گوید: امید است این راهکارها به قانون تبدیل شوند و قابلیت اجرایی پیدا کنند تا ان‌شاءالله در سال‌های آینده شاهد کاهش آمارهای بازماندگان و تارکان از تحصیل و بی‌سوادان مطلق در کشور باشیم.

نظام آموزشی ایران بی‌سوادزا شد؟

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟