اولین قاتل زن سریالی ایران چگونه به شهرت رسید؟ | ماجرای غم انگیز زندگی مهین

فیلم طلاخون ساخته ابراهیم شیبانی اثری در ژانر ملودرام و جنایی است که به یک ماجرای واقعی می‌پردازد.
اولین قاتل زن سریالی ایران چگونه به شهرت رسید؟ | ماجرای غم انگیز زندگی مهین

فیلم طلاخون ساخته ابراهیم شیبانی اثری در ژانر ملودرام و جنایی است که به یک ماجرای واقعی می‌پردازد. این فیلم که جزو فهرست طولانی فیلم‌های سی‌ونهمین جشنواره ملی فیلم فجر بود، در هیچ رشته‌ای نامزد نشد و به همین دلیل نمایشی برای مخاطبان نداشت. این اثر اگرچه در طول هفته نخست نمایش عمومی، حدود 500 میلیون تومان فروخته که رقم مناسبی محسوب نمی‌شود، اما امتیازاتی دارد که تماشای آن را جذاب می‌کند و اگر بعضی معایب را نداشت، فیلمی سرپاتر و تماشایی‌تر می‌بود. 

این فیلم دومین همکاری بین ابراهیم شیبانی و شهاب حسینی، پس از 18 سال است. این دو در فیلم زهرعسل نیز با هم همکار بودند. حسام منظور و شهاب حسینی نیز پیش از این در فیلم مست عشق با هم همبازی شده بودند. شهاب حسینی در فیلم طلاخون نقش اصلی را برعهده دارد. حسام منظور، زهرا خوشکام، بهار قاسمی، ترنم کرمانیان و… دیگر بازیگران طلاخون را تشکیل می‌دهند

دیگران چه می خوانند:

داستان فیلم طلاخون

داستان فیلم طلاخون واقعی و درباره زنی به نام «مهین قدیری» است که در سال 1387 در شهر قزوین با انگیزه مالی، با قتل چند زن مسن، از آن‌ها سرقت کرد و پس از ناکامی در ارتکاب ششمین جنایت، دستگیر شد. 

او دو فرزند داشت که یکی معلول و نیازمند درمان بود و اتفاقا انگیزه او از این جرایم، مشکلات مالی از جمله بدهکاری و تأمین هزینه‌های درمان فرزند کوچکش بود. از زندگی و جنایت‌های این فرد، سال گذشته مستندی به نام «مهین» به نمایش درآمد. 

فیلم طلاخون نیز اگرچه نام «مهین» را به «ناهید» تغییر داده و داستان را به چند سال بعد آورده، اما تقریبا بدون اختلاف تأثیرگذار با واقعیت، ماجرای مهین قدیری را به تصویر می‌کشد. نکته جالب توجه درباره «طلاخون» روایت این قصه از زاویه دید دختر 10ساله و ورزشکارِ مهین قدیری است که باعث شده فیلم در نیمه دوم، واجد درامی قدرتمند، تازه و تأثیرگذار باشد. 

فیلم نامه‌ای که جای کار داشت

روزنامه خراسان در نقد سناریوی اثر می‌نویسد: «طلاخون» اگرچه امتیازات مثبتی دارد، اما فیلم نامه آن ضعف دارد. فیلم اتفاق‌های کمی دارد و به ویژه در 45 دقیقه نخست، بسیار کند پیش می‌رود که مقدمه‌ای بسیار طولانی است و باعث خستگی مخاطب می‌شود. زاویه دید فیلم نیز در عین حال که متفاوت و چشمگیر است، در بخش‌هایی از اثر تغییر می‌کند و به نظر می‌رسد فیلم ساز برای الکن نبودن قصه، مجبور شده از ایده اولیه خود کوتاه بیاید. همچنین در اثر همین انتخاب زاویه دید، عملا جنایت‌ها که می‌توانست صحنه‌هایی هولناک و سینمایی را رقم بزند، از روایت حذف شده که لطمه‌ای بزرگ، به یک اثر نیمه جنایی است؛ فیلمی که در نیمه نخست، یک ملودرام اجتماعی به نظر می‌آید و در فصولی از نیمه دوم، به یک درام جنایی تغییر ماهیت می‌دهد. 

بازی استاندارد شهاب حسینی

«طلاخون» در زمینه نقش‌آفرینی، از فیلم نامه جلوتر است. شهاب حسینی ستاره شاخص و پول ساز فیلم، بازی مناسبی دارد و در عین حال که اکت‌های گل‌درشتی ندارد و شخصیتی به نسبت درون گراست، اما یک کارآگاه دوست‌داشتنی و همراهی‌برانگیز را به نمایش گذاشته است. 

در مقابل بهار قاسمی بازیگر اصلی فیلم با این که از امتیاز تازگی برخوردار است و تاکنون چهره‌اش در اثری تصویری دیده نشده که مخاطب را به یاد نقش‌های دیگر بیندازد، اما در ارائه نقش خود به عنوان «ناهید» موفق نیست و نقطه ضعفی برای «طلاخون» محسوب می‌شود. برترین بازیگر فیلم اما حسام منظور است که نقش خود را به تمامی، از آن خود کرده و هیچ نشانی از قاچاقچی عاشق‌پیشه «نجلا» یا نجیب‌زاده قاجاری «بانوی عمارت» ندارد. ترنم کرمانیان هنرپیشه نوجوان نقش «حنانه» نیز بازی قابل قبولی دارد که حاکی از هدایت صحیح کارگردان است. 

محمد جلیلوند، منتقد سینما در یادداشتی با عنوان «عبور از کلیشه‌های رایج پلیسی» به نقد آخرین ساخته ابراهیم شیبانی پرداخته: 

پرونده‌های جنایی برای سینماگران همیشه جذاب بوده چرا که مصالح کافی برای خلق درامی پرکشش و دیدنی را دارند. آدم‌هایی با انگیزه‌های مختلف و پارادوکس‌های رفتاری و تنش‌های روانی که به راحتی قابلیت تبدیل شدن به شخصیت‌های پیچیده و چندلایه را دارند. در سینمای ایران نیز به اندک نمونه‌هایی در این باب برمی خوریم که بخشی از آن‌ها گیشه خوبی داشته و به فیلم‌هایی ماندگار تبدیل شده‌اند که قرمز یکی از شاخص‌ترین آن‌ها است. در یک سال اخیر این روند رشد چشمگیری داشته و پس از عنکبوت ساخته ابراهیم ایرج‌زاد به فیلم سینمایی (طلاخون) ساخته ابراهیم شیبانی می‌رسیم که این روزها در حال اکران است. 

شخصیت مهین قدیری نخستین قاتل زن سریالی ایران، دستمایه فیلمنامه طلاخون قرار گرفته و در آن تلاش شده تا بیش از هر چیز به لایه‌های روانشناسانه‌اش پرداخته شود. به این شکل که تماشاگر چیزی از قتل‌ها به جز اشاره‌ای گذرا ندیده و به جای آن روی تنش‌های روانی حاکم بر شخصیت محوری کار تمرکز شده است. برای مهین به عنوان شخصیت مرکزی فیلم، شناسنامه پروپیمانی تدارک دیده شده و در نیمه نخست به گونه‌ای ترسیم شده که حتی تماشاگر را به همدلی با خود برمی انگیزاند و نمونه شاخص آن را در رابطه سرد و خصمانه او با مادرش می‌بینیم. 

شیبانی تکه‌های پازل مهین را به خوبی کنار هم چیده و در سکانس تولد دختر نوجوان‌اش نیز رودست خوبی به تماشاگر می‌زند. جایی که نقطه عطف دوم رقم خورده و قصه وارد پرده پایانی می‌شود. در رابطه با شخصیت‌های دیگر طلاخون نیز این ظرایف تا حدود زیادی مشاهده می‌شود که نمونه شاخص آن را در دختر کم سن و سال مهین و نیز افسر اداره آگاهی می‌بینیم. اولی از آن دسته شخصیت‌هایی است که درام‌های روانشناسانه بسیار به آن احتیاج داشته و عواطف تماشاگر را به شکل مناسبی تحریک می‌کند. در دومی هم تلاش شده تا در عین بهره گرفتن از کلیشه‌های آشنای پلیس، به آن لایه‌های دیگری نیز اضافه شود تا باورپذیرتر به نظر برسد. 

کارگردان برای روایت قصه خود از شیوه غیرخطی به خوبی بهره گرفته و آن را به گونه‌ای به کار گرفته که تماشاگر را گیج نکند. در عین حال ظرافت‌هایی را در کارگردانی به کار گرفته که از چشم تماشاگر حرفه‌ای‌تر سینما دور نمی‌ماند. برای مثال هم می‌توان به سکانس گفتگوی مهین با پیرزن مهربانی اشاره کرد که در نمای پایانی‌اش دست مملو از النگوی طلای او را در حالی که برای نوازشی مادرانه به سمت سر مهین می‌رود را می‌بینیم. طلاخون از بازی‌های یکدستی سود می‌برد که برای نمونه می‌توان به شهاب حسینی، بهار قاسمی، حسام منظور و ترنم کرمانیان اشاره کرد که جزو نقاط قوت کار به حساب می‌آیند.

اولین قاتل زن سریالی ایران چگونه به شهرت رسید؟ | ماجرای غم انگیز زندگی مهین

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟