در آستانه پرواز، گزارش خواندنی از افرادی که مرگ را تا یک قدمی تجربه کردند

اگر ناگهان تمام زندگی‌تان از برابر چشم‌تان بگذرد از آنچه خواهید دید احساس شادمانی می‌کنید؟ یا احساس پشیمانی؟
در آستانه پرواز، گزارش خواندنی از افرادی که مرگ را تا یک قدمی تجربه کردند

تجربه نزدیک به مرگ (به انگلیسی: Near-death Experience) (به‌صورت مخفف: NDE) نوعی تجربه شخصی عمیق است که مرتبط با مرگ یا نزدیک به آن می‌باشد و طبق ادعاها، مشخصات مشابهی دارند. این تجربه ممکن است شامل تجربه مثبت و آرام‌بخش یا تجربه منفی و اضطراب‌آور یا بدون هیچ حسی باشد. در تجربه مثبت احساساتی مانند احساس خروج از بدن، احساس شناوربودن، سکوت کامل، احساس امنیت و گرما، تجربه ازهم‌پاشیدگی، دیدن تونل، [1]نور، بستگان فوت‌شده و ... باشد و در تجربه منفی، ممکن است شامل احساس درد و اضطراب باشد. توضیحات در مورد این تجربه از نظر علمی و مذهبی بسیار متفاوت است. تحقیقات علمیِ اعصاب‌شناختی نشان می‌دهد که این تجربه یک پدیده ذهنی، که ناشی از ادغام بدنی مختل شده و چند حسی است که در هنگام وقایع تهدیدکننده زندگی مانند هنگام تصادف رخ می‌دهد.

حال بی‌بی‌سی با دو نویسنده که تجربه‌های نزدیک به مرگ داشتند گفتگو کرده است، تجربه‌هایی که باعث تغییر نگرش آن‌ها به زندگی شده است. ماجرای تغییری یک‌شبه یا دگرگونی عظیم و شهودی ناگهانی نیست. آن‌ها به تدریج توانسته‌اند نگاه تازه‌ای به خودشان بیندازند و یاد گرفته‌اند در "زندگی دوباره" سرشار‌تر زندگی کنند.

دیگران چه می خوانند:
 

جورجینا اسکال، نویسنده کتاب پشیمانی‌های مرگ: داستان‌هایی برای چگونه زیستن و تانیا شادریک، نویسنده کتاب شفای مرگ تجربه‌های نزدیک به مرگ خود را با ما در‌میان گذاشته‌اند و به ما می‌گویند چطور می‌توانیم انتخاب کنیم که زندگی خود را دگرگون کنیم و سرشار‌تر زندگی کنیم.

 

ماجرای جورجینا

جورجینا در 37 سالگی دچار حاملگی خارج از رحم شد و پس از آنکه پزشکان به او گفتند ممکن است جان خود را از دست بدهد با افراد دیگری که تجربه‌های نزدیک به مرگ داشتند ملاقات کرد تا دریابد سرشار زیستن چه معنایی دارد.

"من احساس می‌کردم بین گذشته و آینده گیر افتاده‌ام. دریافتم که باید تغییراتی در زندگی‌ام بدهم. سر‌در‌گم بودم و نمی‌توانستم تغییر کنم و این وضعیت چند سال ادامه پیدا کرد".

هنگام مرگ 'تمام صحنه‌های زندگی از برابر چشم انسان می‌گذرد'

چرا درباره مرگ مادرم حرف می‌زنم

"نمی‌خواستم همسرم را ترک کنم، اما احساس می‌کردم باید این کار را بکنم. می‌خواستم شغلم را عوض کنم. کار‌های فراوانی بود که قصد داشتم انجام بدهم، اما فکر کنم فقط می‌ترسیدم و بیشتر در خودم فرو‌می‌رفتم. بیشتر پشیمانی‌های افراد از زندگی کردن مطابق میل و خواسته‌های دیگران است. سال‌ها طول کشید تا توانستم خودم را از گذشته‌ام رها کنم، از نگرانی برای همه کار‌هایی که نکرده بودم و همه کار‌هایی که می‌خواستم در آینده انجام دهم. سرانجام توانستم هر آنچه مرا آزار می‌داد به درستی ببینم".

ماجرای تانیا

تانیا در سن 33 سالگی بر اثر خونریزی پس از زایمان تا نزدیک مرگ رفت. پس از احیا از کمای مصنوعی او تصمیم گرفت که در "زندگی دوباره" طور دیگری زندگی کند.

"همه‌چیز ناگهان اتفاق افتاد. درست همان روزی که پس از زایمان مرا از بیمارستان مرخص کردند خونریزی شروع شد. به‌خوبی آگاه بودم که در آستانه مرگ هستم و این شوک بزرگی برای من بود. من از همه ترس‌هایی که در"زندگی اول" داشتم احساس پشیمانی کردم. دستاورد‌های رسمی‌ام مرا موفق نشان می‌دهد، فرزند خانواده کارگری که توانسته بود وارد دانشگاه شود و با نتایج خوبی در این کار توفیق پیدا کند، اما من خودم را همیشه قایم می‌کردم. به همین دلیل اولین چالش من پس بازگشت دوباره به زندگی پس از کمای مصنوعی این بود که "زندگی‌ام را دگرگون خواهم کرد".

تانیا و جورجینا تجربه‌های خود را برای بازگشت دوباره به زندگی سرشارتر با ما در‌میان گذاشتند:

1. درباره خواسته‌هایت رو‌راست باش

جورجینا می‌گوید: "زندگی ما از اجزای مختلفی تشکیل شده است: خانواده، کار، عشق و دوستان، اما آنچه هستی و آنچه می‌خواهی در گذر زمان تغییر می‌کند. بهتر است هر‌ازگاهی این اجزای اصلی زندگی را سبک و سنگین کنیم تا آنچه دیگر ما را شاد نمی‌کند و آزار می‌دهد تغییر دهیم و قدر هر‌آنچه که باعث شادمانی است بیشتر بدانیم".

تانیا می‌گوید: "رویداد‌هایی که باعث بیداری ما می‌شوند به‌طور‌معمول تصادف‌ها و اتفاق‌های ناگهانی و سوگ‌های نامنتظر است. درست زمانی که کمتر از همیشه احساس رهایی می‌کنیم چه به دلیل وضعیت جسمی چه از نظر وضعیت مالی، پشیمانی‌های دردناکی سراغ ما می‌آیند یا حس عجیب ماجرا‌جویی را تجربه می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم اوضاع را تغییر دهیم. به ندای درونی خود گوش دهید، اما بپذیرید که پاسخ آن زمان و شکیبایی می‌برد".

2. کار‌های امروز را به فردا نینداز

جورجینا می‌گوید: "همه ما باید برای آینده نقشه بکشیم و برنامه‌ریزی کنیم، اما نباید چنان مشغول این برنامه‌ریزی شویم که دیگر از آنچه داریم یا می‌توانیم همین حالا داشته باشیم غافل شویم. سفر بروید، دوستان را ملاقات کنید، سرگرمی‌های تازه یا کسب‌و‌کاری که می‌خواهید را شروع کنید. بهترین زمان معنایی ندارد باید از هر فرصت و موقعیتی که داریم استفاده کنیم و نگذاریم از دست بروند".


تانیا می‌گوید: "زندگی تازه‌ای را شروع کنید و آرام و استوار پیش بروید بدون نقشه و راهنما فقط بر مدار عمیق‌ترین رؤیا‌ها و آرزو‌های خود پیش بروید. هیچ مقصد معینی وجود ندارد، اما زندگی مسیری است که ارزش پیمودن دارد و در تمام این مسیر باید پذیرای تغییرات بود. بهترین دگرگونی‌های زندگی را نمی‌توان از پیش برنامه‌ریزی کرد".

3. لازم نیست جهان را تغییر دهید

جورجینا می‌گوید: "گاهی تصمیم‌هایی که می‌گیریم تلاش برای اصلاح و جبران گذشته است: وقتی در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمده باشی، کسب درآمد به یکی از هدف‌های اصلی تو تبدیل می‌شود و اگر والدین به تو عشق و محبت نداشته باشند جستجوی عشق و عاطفه هدف اصلی زندگی تو خواهد شد. گذشته را نمی‌توان تغییر داد. تنها کاری که می‌توان کرد این است که تلاش کنیم آن زندگی که آرزومند آن هستیم را هم اکنون برای خود بسازیم".

4. به خودتان فرصت بدهید

تانیا می‌گوید: "زندگی ما پر از روش‌های درمان فوری است: کاهش سریع وزن در یک ماه، آموزش فلان یا بهمان در شش هفته، اما باید بدانیم که تغییرات هیجان‌انگیز در بازه‌های زمانی طولانی‌تری اتفاق می‌افتند".

"دوره‌های کارآموزی به‌طور معمول هفت‌ساله است، چرا برای رسیدن به رؤیا‌ها و بلند‌پروازی‌های خود چنین زمانی در‌نظر نمی‌گیریم و هر دقیقه را صرف رسیدن به آن نمی‌کنیم؟ از خود بپرسید: اگر به شما تضمین بدهند که در 10 یا 20 سال در کاری ماهر خواهید شد چه کاری را شروع می‌کنید و با پشتکار به آن ادامه خواهید داد؟ "

5. از تجربه‌های تازه غافل نشوید

جورجینا می‌گوید: "درجا زدن آسان است، انجام کار‌هایی که همیشه انجام می‌دهید و جا‌هایی که همیشه می‌روید. از تجربه‌های تازه غافل نشوید. به جا‌های جدید بروید و با آدم‌های تازه آشنا شوید. اگر چنین نکنید خود‌به‌خود دنیای‌تان کوچک‌تر خواهد شد".

تانیا می‌گوید: "ناگهان پول و زمان برای زندگی تازه در اختیار دارید، اما از افرادی نیستید که عاشق کارشان یا مراقبت از فرزندان باشند پس چطور می‌توانید انگیزه‌هایی برای زندگی خود ایجاد کنید؟ فهرستی از صد کاری که دوست دارید انجام دهید تهیه کنید. روز‌ها و هفته‌ها ممکن است برای آن وقت صرف کنید. از کار‌های سادهٔ روزمره شروع کنید، اما درنهایت به آنچه مهم است و شما را به هیجان می‌آورد خواهید رسید".

6. عشق را دریاب
جورجینا می‌گوید: "نه فقط رابطه عاشقانه، عشق به دوستان، خانواده، کار و دل‌و‌جان خودتان. وقتی عشق درست جلوی چشم ماست گاهی آن را دست‌کم می‌گیریم، اما عشق و دریافت عمیق ارزش آن بالاترین و بهترین کاری است که برای شادمانی و خشنودی هر روزه خود می‌توانیم انجام دهیم.

7. به آنچه دیگران در مورد تو فکر می‌کنند فکر نکن

تانیا می‌گوید: "کاری نداشته باش چند نفر مطالب و کار‌های تو را در شبکه‌های اجتماعی دوست دارند. دلواپس این هم نباش که خانواده و دوستان فعلی‌ات از سمت‌و‌سوی تازه تو سر‌در‌نمی‌آورند. دگرگونی واقعی که هر فردی می‌تواند ایجاد کند پاسخ مثبت بیشتر به زندگی است، شرکت در جشن‌هاست، قایم نکردن خود به دلیل آنچه هستیم است. کار‌هایی که هرگز جرأت انجام آن را نداشته‌ایم شدید‌ترین فشار‌های پشیمانی را بر افراد وارد می‌آورد. راه‌های تازه را امتحان کنید و آنچه می‌خواهید و برای‌تان مهم است را چه به صورت آنلاین چه در جمع‌های دیگر مطرح کنید. با مطرح کردن و نشان دادن توانایی‌ها و مهارت‌های خود احتمال پیدا کردن مشاوران و سرمایه‌گذاران یا گروه‌های همراه و هم‌فکری که به آن نیاز دارید بیشتر می‌شود".

در آستانه پرواز، گزارش خواندنی از افرادی که مرگ را تا یک قدمی تجربه کردند

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟