مست عشق، قصه دو عارف پیچیده در هزارلای روایت‌های ساختگی

مست عشق، قصه دو عارف پیچیده در هزارلای روایت‌های ساختگی
مست عشق، قصه دو عارف پیچیده در هزارلای روایت‌های ساختگی

صبح تازه: مهدی قنبر نویسنده و منتقد سینما درباره فیلم «مست عشق» جدیدترین ساخته حسن فتحی نوشت: فیلم سینمایی «مست عشق» همان‌طور که از نام آن نیز مشخص است فیلمی است در ستایش عشق، در حقیقت این اثر بیش از آنکه درباره داستان، روابط و روایت‌های منتصب به شمس و مولانا در آن برهه تاریخی باشد فیلمی است در وصف عشق. به‌این‌ترتیب روابط آدم‌ها و شخصیت‌ها، داستان را بر پایه نوع عشقشان به یکدیگر و به همنوع بنا می‌نهند و درنهایت هم دریک سکانس نوع‌دوستی و عشق به همنوع را به‌عنوان ارمغان شمس به مولانا اعلام و عشق را سرآغاز رسیدن به جایگاهی معرفی می‌کند که مولانا آن را در شعرش متبلور می‌سازد.

فیلم در کنار داستان «شمس و مولانا» و رخدادهای مُترتب با آن را که معمولاً برای مخاطب آشنا است ازجمله مخالفت‌های فرزندان مولانا با شمس، کرامات شمس ، نحوه آشنایی این دو شخصیت مهم به لحاظ تاریخی و روایت‌های مترتب بر آن‌ها یک داستان نه‌چندان واقعی را به‌طور هم‌زمان با آن پیش می‌برد. داستان «اسکندر و مریم» هم به غنای داستان و خلق موقعیت‌های دراماتیک در فیلم می‌پردازد و هم مخاطب می‌تواند از نگاه فیلم‌ساز درباره نوع عشق شمس و مولانا مطلع شود. حسن فتحی به‌عنوان کارگردانی که سابقه کارهای تاریخی و یا مجموعه‌های تلویزیونی با حساسیت‌های تاریخی را دارد دریافته که اگر می‌خواهد یک داستان تاریخی با حساسیت بالا درباره چهره‌هایی که نزدیک شدن به آن‌ها ممکن است واکنش‌های اجتماعی و تاریخی را برانگیزد باید داستانی موازی و پرقدرت را هم‌زمان با قصه اصلی پیش گیرد تا هم بر جذابیت اثر بینجامد و هم برخی از نقطه نظرات را مطرح کند تا جامعه هدف، مقابل فیلم و سخن کارگردان نایستد. داستان «اسکندر و مریم» آن‌قدر برای فیلم‌ساز مهم است که «اسکندر»با کابوسی که می‌بیند قبل از شخصیت‌های اصلی معرفی می‌کند و فیلم را نیز با ادامه همان خواب به پایان می‌برد.سپس سیر تحول و تکامل این شخصیت در قالب تفکر شمس و مولانا در اجرای سماء به منصه ظهور می‌رساند. «فتحی» شخصیت «اسکندر» را که در هم اسم ‌وهم رسم شخصیت و چهره‌ای مستبد، مغرور و متکبر است را در چالش عشق شخصیت مریم که دختری مسیحی است جلا می‌دهد و آن را مقهور قدرت عشق می‌سازد. به‌این‌ترتیب او مانند خوابش منیتش را می‌کشد و با معجزه عشق ردایی تازه بر تن می‌کند. مسیری که سازنده قصد دارد با اشاره به آن به جایگاه مولانا در میان علمای قونیه اشاره کند؛ که او نیز با همین خصوصیات که صدرنشین مجالس علما و بزرگان بود پس از آشنایی با شمس و منش او در نگاهش به زندگی و جایگاه عشق از این باده عشق مست می‌شود تا که هست شود.

دیگران چه می خوانند:
 

فیلم سینمایی «مست عشق» از دو قصه اصلی و چند خرده داستان و خرده روایت برخوردار است. اما تفاوت روایت‌های فیلم «مست عشق» حسن فتحی با دیگر فیلم‌های مشابه در شیوه روایت، تقدم و تأخر آن است. حسن فتحی با مقطع کردن این روایت‌ها از تعریف یک داستان به‌صورت خطی اجتناب می‌کند. تا هم مخاطب را پای فیلم نگه دارد و هم به‌صورت موضوعی و در هرزمانی که نیاز به بیان آن در داستان احساس شود آن‌ها را مطرح کند تا مخاطب در کمترین زمان به نیت فیلم‌ساز از طرح داستان پی ببرد. به‌عنوان‌مثال زمانی که شمس با «کیمیا خاتون» ازدواج می‌کند شرط ازدواج او تا زمانی که نیاز به بیان آن احساس نشده بازگوی نمی‌شود و در سکانس بیماری و فوت «کیمیا خاتون» به آن اشاره می‌شود؛ و یا بسیاری از جزئیات روابط «مریم و اسکندر» نیز به همین شکل مطرح می‌شود. همچنین موضوع «چله‌نشینی حضرت شمس و مولانا»، «در روایت‌های متفاوت شخصیت‌هایی مانند سلطان ولد، حسام‌الدین» درباره ناپدید شدن شمس»به همین منوال نمایش داده می‌شود.

 

درواقع روایت‌هایی که ابتدا مطرح می‌شود، در ادامه رها شده تا علامت سؤالی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. به‌این‌ترتیب مخاطب که در پی یافتن خط وربط‌های داستان و شخصیت‌هایی مانند «مریم و اسکندر»،«شمس و مولانا»و «شمس و کیمیا خاتون» و… می‌گردد در فاصله کوتاهی چند روایت دیگر را در میان داستان‌های اصلی می‌یابد و آن‌ها را به یکدیگر وصل می‌کند. به‌این‌ترتیب نه مخاطب منفعل از قصه می‌شود نه از داستان منفصل، بلکه با وصل داستان‌ها به یکدیگر در گره‌گشایی نیز سهیم می‌شود. به‌عنوان‌مثال در داستان بازجویی از شخصیت «علاءالدین» در پی مفقود شدن شمس، مخاطب با همین داستان‌های منقطع شده از علت تنفر او از شمس مطلع می‌شود و در این سیر داستان ازدواج شمس با «کیمیا خاتون» نیز مطرح می‌شود.

 

یکی از نکات جالب‌توجه به لحاظ روایت تاریخی درباره سرنوشت شمس، فیلم‌ساز می‌کوشد تا به روایت ایرانی از گم‌شدن شمس پایبند باشد تا روایت ترک‌ها درباره او. به‌این‌ترتیب که پس از یک سکانس درباره کشته شدن دزدی در ته چاه تأکید می‌کند بر اینکه شمس توسط بدخواهان مضروب اما کشته نشده و در سکانس دیدار اسکندر و شمس نیز مهر تائید بر خروج شمس از قونیه و رفتن او به شهر خوی زده می‌شود. روایتی که ایرانیان بر آن تأکید دارند کما اینکه معتقدند مزار او در شهر خوی است؛ اما ترکان روایت دیگری دارند و قبری در قونیه را متعلق به «شمس تبریزی» معرفی می‌کنند. ازاین‌رو می‌توان گفت که اگرچه حسن فتحی درباره جزِئیات روابط شمس تبریزی و مولانا چیزی بر داستان اصلی مطرح‌شده در روایات نیفزوده اما این کارگردان ایرانی بر داده‌ها و روایتی متفاوت درباره زنده ماندن شمس از دعوای بدخواهان و خروج او از قونیه مهر تائید می‌زند؛ که نکته مهمی است.

در همین رابطه به‌جز چند روایت متبادر از کرامات شمس تبریزی ازجمله «به آب انداختن کتاب‌های مولانا» و داستان برخورد شمس در مدرسه پنبه‌فروشان با مولانا که آنچه دیده شد حال درونی مولانا از سؤال شمس تبریزی بود» روایت‌های دیگر از کرامات شمس تبریزی در فیلم مست عشق ساختگی است. به‌ویژه در نحوه برخورد شخصیت مریم با شمس تبریزی این سکانس کاملاً ساختگی و غلوآمیز است. بیشتر کارکرد وصل دو داستان و روایت اصلی یعنی داستان شمس و مولانا و اسکندر و مریم را دارد که ضرورت درام ایجاد می‌کرد. درست است که بسیاری از کرامات و رمزآلود بودن شخصیت شمس تبریزی در بسیار از کتاب‌ها، مناقب نویسانی و تذکره نویسانی مانند «مناقب‌العارفین، افلاکی» به آن‌ها اشاره‌شده اما نمایش غلوآمیز این کرامات در فیلم مست عشق بیش‌ازحد، زیاده سرایی است. این در حالی است که فیلم در مواردی به دلیل عدم ایجاد حساسیت‌ها از بیان و جستار موشکافانه تاریخ هم فاصله می‌گیرد بخصوص در رابطه با مرگ مشکوک و پرحرف و حدیث «کیمیا خاتون» که افلاکی درباره آن می‌نویسد: «می‌گویند شمس تبریزی زنش را کشت. اصل داستان این‌گونه است که کیمیا خاتون بدون اجازه شمس از خانه با جده سلطان ولد به باغ رفته بودند که شمس به خانه آمد دید که کیمیا نیست ناراحت شد و به‌غایت رنجش دید چون کیمیا خاتون به خانه آمد فی‌الحال درد گردن گرفته و همچون چوب خشک بی‌حرکت شد. شمس چنان عظمت معنوی داشت که اگر کاری بدون اجازه او صورت می‌گرفت به چنین مجازاتی فرد می‌رسید.» سازنده فیلم مست عشق با رندی خاصی دلخوری شمس از «کیمیا خاتون» را نشان می‌دهد اما مرگ او را به سل نسبت می‌دهد و از آن عبور می‌کند. پس در خصوص نمایش‌های بیش‌ازحد از کرامات شمس که باعث لوث شدن قصه می‌شود نیز باید فاصله می‌گرفت زیرا اگر در داستان مرگ «کیمیا خاتون» هم روایات مستند زیادی وجود ندارد که می‌توان از آن گذشت، پس در مورد کرامات شمس هم روایت‌ها متناقض و متضادی نیز وجود دارد که می‌توانست از آن گذشت.

 

عشق شمس و کیمیا خاتون هم در فیلم درنیامده و به‌درستی بیان‌نشده است. البته قصه اصلی درباره عشق او به همسرش نیست اما وقتی سه داستان مهم در این فیلم روایت می‌شود باید به‌تمامی آن به لحاظ دراماتیزه شدن داستان اشاره شود. یک داستان عاشقانه «اسکندر و مریم» یک ضلع مهم این مثلث در فیلم «مست عشق» است که بیش از دیگر داستان‌ها سازنده به آن نزدیک شده است اما دو ضلع دیگر یعنی «داستان عشق شمس و کیمیا» و اصلی‌ترین وجه داستان یعنی «شمس تبریز و مولانا جلال‌الدین» به دلیل بازیگران ایرانی آن و یا به دلیل اینکه سازنده ایرانی محدودیت‌هایی برای اکران نسخه فارسی آن دارد بسیار ابتر و ناقص روایت می‌شود به‌طوری‌که چیزی دستگیر مخاطب نمی‌شود. به‌ویژه بن‌مایه قصه که از رابطه شمس و مولانا که حلقه وصل قصه‌ها هستند چیزی دستگیر مخاطب نمی‌شود. شاید باید ماند و نسخه ترکیه‌ای فیلم اگر وجود داشته باشد را دید تا بشود حفره‌های اصلی قصه‌گویی و درام فیلم مست عشق حسن فتحی را درک کرد زیرا از نسخه فارسی آن چیزی دستگیر مخاطب ایرانی نمی‌شود!

وجه مثبت فیلم «مست عشق» در تحقق یکی از برنامه‌های سینمای کشور در ساخت تولیدات مشترک سینمایی با کشورهایی که با آن‌ها مشترکات فرهنگی داریم؛بود. این فیلم با سرمایه‌گذاری ترکیه و به تهیه‌کنندگی «مهران برومند» ساخته شد. ازاین‌رو برخی از نقطه نظرات کشور سازنده را در کار لحاظ شده بود.شاید خنثی بودن و عدم ورود به برخی از مباحث تاریخی که  پیش‌تر عنوان شد نیز ازاین‌روی بوده باشد.فیلم« مست عشق» اگرچه تجربه نویی در عرصه تولید مشترک بود اما چندان در واقعیات تاریخی داستان « شمس و مولانا» کنجکاوانه به موشکافی نپرداخت و مصلحت اندیشانه از کنار بسیاری از این وقایع گذشت تا فیلمی تاریخی – عاشقانه‌ با ملاحظات سیاست‌گذاران دو کشور تولید کند.

 

مست عشق، قصه دو عارف پیچیده در هزارلای روایت‌های ساختگی

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟